ضرب المثل بچه خمیره، خدا کریمه
ماجرای ضرب المثل بچه خمیره، خدا کریمه ضرب المثل بچه خمیره، خدا کریمه زمانی استفاده می شود که قصد توصیف بزرگی و مهربانی خداوند متعال را داشته باشیم، داستان این ضرب المثل را در ادامه آورده ایم. داستان ضرب المثل بچه خمیره، خدا کریمه در یک زمان، یک تاجر بود که نمیتوانست فرزندی داشته باشد. […]
ماجرای ضرب المثل بچه خمیره، خدا کریمه
ضرب المثل بچه خمیره، خدا کریمه زمانی استفاده می شود که قصد توصیف بزرگی و مهربانی خداوند متعال را داشته باشیم، داستان این ضرب المثل را در ادامه آورده ایم.
داستان ضرب المثل بچه خمیره، خدا کریمه
در یک زمان، یک تاجر بود که نمیتوانست فرزندی داشته باشد. هر زنی که با او ازدواج میکرد، قادر به باروری نبود و تاجر به زور طلاق از آنها میگرفت. پس از چندین بار ازدواج و طلاق، تاجر با یک دختر ازدواج کرد. این دختر، مادری داشت که زرنگ و باهوش بود. بعد از اینکه دختر به خانه تاجر آمد، مادرش خمیری درست کرد و آن را روی شکم دختر قرار داد و پوست خمیر را روی شکمش چسباند. سپس به دختر گفت: “هر وقت تاجر به خانه برگشت، به او بگو که تو بچه داری.” دختر گفت: “مادر جان، من هیچ فرزندی ندارم. تو خمیر را روی شکمم گذاشتهای. چطور میتوانم بگویم که بچه دارم؟” مادر جواب داد: “نگران نباش، بچه این خمیر است، خدا بخشاینده است.” و به هر روشی که بود، دختر را متقاعد کرد.
وقتی تاجر در شب به خانه برگشت، همسرش با شرم و حیا و با حالتی ترسان به او گفت: “تاجر عزیز، سلامت باشید، من بچه دارم.” تاجر بسیار خوشحال شد. همسر دختر هر پانزده روز، مقداری خمیر را افزایش میدهد و روی آن را با پوست بسته میکند. به این ترتیب گذشت نه ماه و نه روزی و رسید وقت ترک دختر. مادر به دیدن دخترش آمد و با تاجر گفت: “در خانواده ما رسم است که خودمان بچه را دریافت کنیم و پرستار (ماما) نمیآوریم تا به مدت ده روز، نوزاد را به پدرش نشان ندهیم.” تاجر به این پیشنهاد رضایت داد. مادر دختر را به خواب برد و خمیر را از شکمش برداشت و آن را به شکل یک نوزاد درست کرد و در کنار دختر خواباند. دختر به طور مداوم گریه میکرد و میگفت: “بعد از گذشت این ده روز، به تاجر چه بگوییم؟”
این داستان ضرب المثل بچه خمیره، خدا کریمه بود. برای خواندن داستان ضرب المثل های دیگر می توانید صفحه ضرب المثل های سایت خواب تعبیر را مشاهده کنید.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0